اولین اشتباه آمریکا در تجهیز ارتشی پارتیزانی بنام القاعده در افغانستان بر علیه روسیه بود که در نهایت این خدمات سازمان اطلاعات آمریکا سی آی ا منجرب به رخ دادن حادثه 11 سپتامبر 2001 گردید و متعاقبا دومین اشتباه آمریکا سرودن مارش پیروزی زودرس و پشت کردن به عقبه القاعده در پاکستان و چچن و کشورهای عربی بود که این اشتباه فاحش باعث رشد قارچ گونه القاعده ی جدید و بسیار خطرناکتر از القاعده اسامه بن لادن گردید، تا اینکه القاعده جدید توانست با کمک سیستماتیک قطر ، عربستان و ترکیه دوباره جان تازه ای بگیرد ولی طراحان و برنامه ریزان این گردهم آئی القاعده در سوریه { عربستان، قطر و ترکیه } فارغ از این بودند که این فراخوان و کمک دلسوزانه و ماهرانه و طراحی شده برنامه ای نیست غیر از طرح نابود نمودن القاعده در تمامی ابعاد بوسیله روسیه - آمریکا و ایران که در پشت پرده طراح اصلی آن قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس خوابیده و اصلا خیرخواهانه نبوده بلکه یک نقشه تمام عیار برای جمع نمودن عناصر موثر و جنگجویان وابسته به القاعده از سراسر دنیا در دره مرگی بنام سوریه و الحق این نقشه بی عیب و بسیار ماهرانه طراحی و به اجرا در آمد تا جائیکه متحدین آمریکا { عربستان ، قطر ، ترکیه هم از وجود این نقشه و طرح های پشت این سناریو با خبر نبودند و به زیبائی تمام فریب داده شدند و نقش خود را بنحو احسن انجام دادند تا جائیکه با آمار رسمی ایران و روسیه و آمریکا امروز در خاک سوریه بیش از 130 هزار جنگجوی مجهز القاعده حضور دارند و این افراد از اقصی نقاط دنیا به سوریه بدون هیچگونه ممانعتی وارد شده اند چون ضمانت بندر بن سلطان و سازمان اطلاعات ترکیه را داشته اند بی آنکه بدانند خود این دو سازمان اطلاعات ترکیه و عربستان هم خود در دام این ظرح . جزئی از اجزاء و پازل بازی هستند نه محور بازی .
در هر حال در حالت فعلی که پازل تکمیل شده نیاز به تکمیل سناریو و ورود بازیگردان اصلی به میدان بازی تحت شرایط خاصی می باشد و این بازیگردان و تمام کنند کسی نیست غیر از سرلشگر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران که در اصل طراح اصلی این مهم از روز نخست می باشد و او تنها کسی است که توان آن را باستناد آمار سازمانهای اطلاعاتی غربی دارد که بوسیله نیروهای تحت امرش در سوریه ، لبنان ، عراق ، ترکیه و ایران قضیه القاعده را که بزرگترین کابوس روز و شب آمریکائیها و اسرائیلی ها شده برای همیشه برچیند و این همان کابوس معروفی اسرائیلیان است که باعث کودتا در مصر و برچیده شدن حکومت محمد مرسی سلف ناخلف وابسته به القاعده است که در ذهن بیمار خود حکومت مطلقه القاعده را در کرانه باختری در ذهن خود می پروراند غافل از آنکه بداند طراحان و بازیگردانان حرفه ای منطقه ای همچون قاسم سلیمانی و نیروی قدس سپاه پاسداران با دلارهای نا محدود نفتی تمامی شریانهای حیاتی تغذیه مالی القاعده را که ترانزیت و قاچاق مواد مخدر و تمامی نقل و انتقالات مالی می باشد را از قلب افغانستان و عراق تا قلب اروپا در کنترل خود دارند و جنگ و مبارزه با القاعده بیش از سه سال است بر گرده نیروی قدس سپاه پاسداران نهاده شده و این توافق فیمابین شخص قاسم سلیمانی و فرمانده هان پنتاگون و سازمان سیا مستقیم در خفاء بدست آمده.
چرا ؟ چون امریکا اگر بخواهد خود نیروهای داعش و جبهه النصره را از سوریه اخراج کند، باید درگیر جنگ شود. حداقل به این نیاز دارد که حملات متوالی ای را از طریق هواپیماهای بدون سرنشین خود در خاک سوریه انجام دهد. تجربه نشان می دهد که استفاده از این روش ها برای اخراج تندروها کفایت نمی کنند. برخی از این حملات منجر به کشته شدن افرادی در میان شهروندان بی گناه می شود. برای همین لازم است که امریکا نیروهای زمینی خود را پیاده کند. شاید این کار نیاز به یک دخالت طولانی مدت داشته باشد که هزینه های انسانی و مالی بسیاری را متوجه امریکا کند و در عین حال احتمال دارد انعطافی محلی با القاعده به وجود آورد. امریکا نه آمادگی چنین رویارویی را دارد و نه تمایلی به انجام آن از خود نشان می دهد. در عین حال به مصلحت امریکا هم نیست که القاعده را در سوریه رها کند که در این کشور ریشه بگیرد. همچنین به مصلحت اسرائیل هم نیست که چنین اجازه ای به القاعده بدهد. اسرائیل هم نمی تواند این کار را انجام دهد و البته رغبتی به انجام آن ندارد. ریشه دواندن القاعده در سرزمین سوریه تهدیدی برای لبنان، اردن، عراق، ترکیه و کل منطقه محسوب می شود.حتی روسیه ای که می خواهد القاعده و برادران آن را له کند نیز نمی تواند نیرو ارسال کند و به طرفی مستقیم در این نوع از جنگ تبدیل شود.
بنابر این تنها کشوی که می تواند چنین مسئولیتی را بپذیرد، ایران است. به دلایل بسیار ایران توانایی انجام این مسئولیت و به سرانجام رساندن آن را دارد. ایران نمی تواند سرمایه گذاری های طول و درازی که در سوریه انجام داده است را به این سادگی ها رها کند. بدون سوریه از وزنه منطقه ای ایران کاسته می شود و حزب الله تنها به یک بازیگر محلی تنزل می یابد. ایران این مسئولیت را از طریق ارتش سوریه و همچنین «نیروهای واکنش سریعی» که در لبنان و عراق دارد، می تواند بر عهده بگیرد. هیچ گاه نشنیدیم که در محله های حزب الله تظاهراتی اعتراضی در پی تشییع اجساد نیروهای این حزب که در اراضی سوریه کشته شده اند، انجام شده باشد. همین مساله درباره عراق نیز صادق است. ایران از افغانستان تا لبنان ریشه و نفوذ دارد. توانایی های ایران آن قدر بالا است که می تواند بعد از عقب نشینی نیروهای امریکایی از افغانستان هر گونه بازگشت طالبان به قدرت را با چالش جدی مواجه کند و این همان جایگزینی می باشد که آمریکا در طول دو دهه بدنبال آن میگردد یعنی سپردن امنین خاورمیانه بدست ام بازیگری که خواهان بازیگردانی است یعنی ایران و بمراتب خطر این بازیگردان از تندروهای القاعده کمتر می باشد در تمامی ابعاد .
شاید ایران با القاعده مدتی را سپری کرد و در سال های گذشته در جاهایی با آن مدارا کرد و شاید همین شیوه را در سوریه نیز دنبال کرد، اما بحران سوریه همه محاسبات را تغییر داد. به عملیات انتحاری ای که سفارت ایران در بیروت را هدف قرار داد، بنگرید. همچنین به ترور دیپلمات ایرانی در صنعاء. ایران با همه جوانب تروریسم مبارزه می کند. الآن نیز اولویت مبارزه حزب الله را جنگ با تکفیری ها قرار داده است. این بدان معنا است که الآن اولویت تحریک «شیطان بزرگ» نیست. و شاید هم بتوان گفت که جنگ با اسرائیل نیز فعلا مد نظر نیست و به فراموشی سپرده شده چون دشمنی خونین تر پا به میدان گذاشته یعنی القاعده .
یکی از سیاستمداران که ایران را خیلی خوب می شناسد حرفی زد که توجه مرا به خود جلب کرد. او تاکید می کرد که مقام های ارشد ایرانی زمانی تصمیم به گشودن باب گفت وگو با امریکایی ها را گرفتند که گزارش هایی دریافت کردند که تاکید می کرد اقتصاد ایران به دلیل تحریم های یک جانبه و شدید غرب رو به فروپاشی است. قبل از این که ایران تصمیم به مذاکره بگیرد، تصمیم دیگری را گرفته بود، تصمیمی که به وجود منطقه ای و نقش آن در منطقه و جلوگیری از فروپاشی حکومت بشار اسد باز می گشت و از هم پیمانانش در لبنان و عراق خواسته بود که به طور میدانی وارد عرصه سوریه شوند و علی رغم مشکلاتی که می توانست به شعله ور شدن نزاع شیعی – سنی در منطقه بینجامد به کمک بشار اسد بشتابند.یکی از سیاستمداران بر این اعتقاد بود که برگه رهبری مبارزه با تروریسم در گفت وگوهای ایران و امریکا بارزترین برگه ای است که وجود داشت و به ایران داده شد که به نقش منطقه ای تهران را باز گرداند. امریکا اگر تضمین های لازم از نقش ایران در منطقه را مبنی بر این که امنیت نفت و اسرائیل را تهدید نخواهد کرد گرفته است ،و این نقش و رهبری را برای مدت طولانی به ایران سپرده است . طبیعتا در داخل اداره های تصمیم گیر سیاسی در ایران و امریکا مخالفانی وجود ندارند. این را باید در نظر داشته باشیم که ایران و روسیه تلاش دارند که بند رویارویی با تروریسم را در بند اول دستور العمل ژنو 2 قرار دهند .
ایران در برابر قبول این مسئولیت جدید چه گرفته و چه داده ؟ در عراق و سوریه و لبنان چه می خواهد؟ آیا در حال حاضر ایران واقعا توانایی قبول این نقش را دارد ؟ آیا کاخ سفید به ریاست اوباما می تواند پشت پرده بهتر از این عمل کند ؟ ، تکلیف دیگر بازیگران منطقه ای چه خواهد شد ؟ امثال عربستان و ترکیه که همه تخم مرغهای خود را در سبد القاعده نهاده اند . هیچ کس اطلاعات کافی برای پاسخ دادن به این پرسش ها را فعلا ندارد. برای همین باید منتظر ماند و دید که انتظار بهترین مشاور است....حمیدرضا ذاکری zakeri2001@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر