۱۳۹۳ آذر ۲۸, جمعه

بعد از گشایش سفارت آمریکا در کوبا نوبت بازگشائی سفارت آمریکا در تهران است ؟

حمیدرضا ذاکری 
بیایید همه باهم بدون تحجر و واقع بینانه فقط یک لحظه تصور کنید که شما یک دیپلمات و شهروند عربستان سعودی، اماراتی، اردنی یا اسرائیلی هستیدیا یکی از طرفداران اپوزیسیون سرسخت جمهوری اسلامی ایران همچون سازمان مجاهدین خلق ایرن ، یا طرفداران سلطنت و رضا پهلوی و یا دیگر گروه های سیاسی همچون احزاب کردستان و خوزستان و سیستان و بلوچستان . دغدغه اصلی امنیت ملی شما این روز ها ایران است و برای احزاب اپوزیسیون بر باد رفتن رویاهای سی و پنج ساله : ظهور ایران، برنامه هسته ای ایران ، نیروهای سپاه پاسداران در عراق و سوریه، نفوذ در حال گسترش آنها از یمن، عراق، سوریه تا لبنان. و حالا فکر کنید بهترین متحد شما در طول سه دهه گذشته ایالات متحد امریکا بوده است. طبیعتا در مورد سیاست امریکا نگران هستید. شما می دانید امریکا در مقابل مردم ایران چه مواضعی پیش رو گرفته، تعجب خواهید کرد اگر امریکا بازیگر قابل اعتماد برای شما باشد یا اینکه به یکدفعه بعد از 3 دهه بهشت برین فشار بر ایران که برای ما لذت و منفعت داشته روزی آمریکا سیاست تغییر در رویه قبلی را اعلام کند.
کدام تغییر؟ نزدیکی با ایران که به تحریم ها پایان دهد، حیات جدید اقتصادی را آماده کند و موجب برقراری روابط دیپلماتیک با ایران شود و کلا مبادلاتی که تقریبا در برابر هیچ صورت می گیرد البته از نظر دید عمومی . پس شما بنوبه خود فکر خواهید کرد که این جمهوری اسلامی است که هیچ امتیاز خارجی در مورد سیاست هایش نداده است .  و هرگونه تغییری در سیاست امریکا باید نشان دهد که در کشمکش طولانی میان تهران و واشنگتن از ۱۹۷۹ این امریکایی ها بودند که واقعا اغماض کردند.
اما الان شما تلویزیون را روشن می کنید، می شنوید که امریکا سیاستش را در قبال کوبا تغییر داده است. برقراری روابط مجدد دیپلماتیک و تغییر ات بسیار در نظام تحریم ها به معنای پول های بیشتر برای کاسترو است و تغییری مهم در کلیت سیاست های رسمی واشنگتن نسبت به هاوانا. در مقابل ۵۳ زندانی سیاسی، برادران کاسترو یک جاسوس امریکایی و گروگان امریکایی آلن گروس را آزاد کردند. اما وقتی به تغییرات ساختار سیاسی یا سیاست های داخلی بر می گردیم تقریبا میزان تغییرات صفر است. به این نتیجه می توان رسید که بعد از کشمکش طولانی میان این دو کشور بعد از ۱۹۵۹ تقریبا رژیم کاسترو دست بالا را دارد و امریکا دست خالی است.
نتیجه گیری شما درمورد ایران هم اجتناب ناپذیر است: دولت اوباما نمی تواند تنها سیاست قبلی در مورد ایران را کنار بگذارد. آیت الله خامنه ای علاقه ای به بازگشایی روابط و نزدیکی با امریکایی ها ظاهرا در شعارهایش ندارد. اما مخالفان از سر گیری روابط با تهران در طرف امریکایی باید امیدوار باشند که دولت اوباما هر چه زود تر کارش تمام شود. روابط واشنگتن و هاوانا پیامدهای خود را بر منطقه خاورمیانه و کل آسیا خواهد داشت. برای همه کسانی که در آسیا با ظهور چین دست و پنجه نرم می کنند یا در اروپا کشورهای نزدیک روسیۀ پوتین. باید پرسید ضمانت ها و تعهدات امریکا که در طول پنجاه سال در دوره های مختلف روسای جمهوری مثل جانسون، کار تر و حتی کلینتون دنبال شده، چیست و چگونه یک شبه کنار گذاشته شده است؟
در پایان سال جاری سوال هایی مطرح می شود و باید پرسید که بعد از کوبا چه کشوری در سیاست جدید امریکا قرار می گیرد و پاسخ بسیار راحت است ایران ، قطعا امریکایی که این روز ها بیشتر علاقمند هست تا از دشمنانش تفقد کند تا هوای متحدانش را داشته باشد و بازیها را بنحوی برد برد ادامه دهد و این آن دید سیاسی آمریکا است که معامله با ایران و روحانی و ظریف بنمایندگی آیت الله خامنه ای قطعی نموده ولی برای جا انداختن این مهم هفت ماه بخود و رسانه ها فرصت آماده شدن دادند .
حمیدرضا ذاکری کارمند اسبق سازمان اطلاعات ایران 

۱۳۹۳ آذر ۲۶, چهارشنبه

احمد شیرزاد: به هیچ دستاورد هسته‌ای نرسیده‌ایم

احمدشیرزاد: هیچکس در ایران نمی‌داند که ما به چه دلیلی به مسیر هسته‌ای شدن پا گذاشته‌ایم و این امر دقیقاً‌ به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود. وقتی در ایران ۱۰ نفر در یک اتاق تصمیم‌گیری می‌کنند وضعیت کشور همین می‌شود. از این چاه (صنعت هسته‌ای) آبی در نمی‌آید، مگر اینکه برای برخی افراد نانی درآید. از سال ۸۲ تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور.



احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم در میزگرد «درباره یک توافق» با موضوع ۱۰ سال مذاکره هسته‌ای  که روز چهاشنبه، ۲۶ آذر، در دانشگاه تهران برگزار شد، سخنرانی کرد.
گزاره‌های زیر از گزارش ایسنا از سخنان احمد شیرزاد استخراج شده است:
* در سال ۷۹ وقتی وارد مجلس شورای اسلامی شدم درباره سیاست‌های هسته‌ای از هرکس سوال می‌کردم که استراتژی ما در بحث هسته‌ای چیست؟ جوابی نمی‌شنیدم. متاسفانه در پاسخ به این سوال هرکس جواب را به دیگری موکول می‌کرد. آن زمان از آقای آقازاده پرسیدم و ایشان هم که به عقیده من یک بلدوزر اجرایی برای پیش بردن پروژه‌ها هستند صرفا پاسخ می‌دادند که ما این تعداد پروژه را پیش برده‌ایم و برنامه‌مان برای آینده فلان است.
* من همان زمان در مجلس مطرح کردم که از چاه هسته‌ای آبی درنمی‌آید مگر برای بعضی‌ها نانی درآید. اما دریغ از یک لیوان آب. با این حال اگر از من بپرسید چرا کشور به سمت هسته‌ای شدن رفت باید بگویم که نمی‌دانم.
* ما در زمینه هسته‌ای نه منابع اولیه داریم و نه احاطه‌ای به فن‌آوری هسته‌ای. ما می‌توانیم در بحث پتروشیمی، نفت و گاز مدعی باشیم چرا که هم منابع و هم احاطه به فن‌آوری داریم.
* ما برای استفاده‌های پزشکی و تحقیقاتی به چشمه‌های ضعیف رادیواکتیو نیاز داریم و همین برای ما کافی است و هیچ وقت هم تا قبل از تحریم‌ها مشکلی در تامین این چشمه‌ها نداشتیم. در زمینه غنی‌سازی کشورهایی به این سمت می‌روند که نیروگاه‌های هسته‌ای قدرت برای تولید برق داشته باشند و در غیر این‌صورت غنی‌سازی توجیه دیگری ندارد.
* چشمه‌های ضعیف اورانیومی در ایران برای تحقیقات پزشکی و کشاورزی کافی است و نیازی به غنی‌سازی بیشتر وجود ندارد. هرچند که اگر تحریم‌ها لغو شود می‌توانیم از طریق بازارهای دنیا آن را خریداری کنیم.
* این که می‌گویند انرژی هسته‌ای در ۲۰۰ رشته دیگر تاثیرگذار است و آن‌ها را فعال می‌کند کجاست؟ کسانی که این ادعا را دارند بیایند و چند تا از این رشته‌ها و تاثیراتی که تاکنون انرژی هسته‌ای بر صنایع ما گذاشته است را بگویند.
* ایران به لحاظ منابع اورانیوم غنی نیست و متاسفانه در مقاطعی و هم اکنون می‌شنویم که با افتخار می‌گوییم از عمق ۳۰۰ متری زمین اورانیوم استخراج می‌کنیم و کسی نیست به آقایان بگوید استخراج اورانیوم از عمق ۳۰۰ متری با چه هزینه‌ای انجام می‌شود؟ آیا این اورانیوم ۱۰ برابر قیمت جهانی هزینه برای ما ندارد؟ اگر منابع اورانیوم معدن گچین و ساغند را استخراج کنیم فقط ۵ سال می‌تواند سوخت یک نیروگاه را تامین کند و این کل ذخایر ماست.
* وقتی آقای پوتین به تهران آمده بود درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران گفت که شرایط در این بحث برای ایران به این شکل است که مثلا برای تولید کفش موردنیاز یک خانواده اقدام به ساخت کارخانه کفش‌سازی کنیم.
* با وجود شرایط فعلی و تحریم‌ها تامین ۲۰ هزار مگاوات برق هسته‌ای غیر از وابستگی به روسیه چیزی برای ما ندارد.
* به لحاظ توانمندی استراتژیک سیاست رسمی ایران پرهیز از دستیابی و استفاده از سلاح هسته‌ای است و ما از این مساله کم‌ترین خدشه‌ای نمی‌بینیم و من مدافع این تصمیم نظام هستم و آن را به ضرر کشور و منافع ملی نمی‌دانم و معتقدم نظام صادقانه از ابتدا گفته است که نمی‌خواهد به سمت سلاح هسته‌ای برود. و این که آقای شریعتمداری می‌گوید از NPT خارج شویم یک معنا بیشتر ندارد و آن اینکه به سمت سلاح برویم.
* غربی‌ها در بحث هسته‌ای یک دایره کشیدند و گفتند از این خط بیرون نروید اما ما به هر دلیلی عبور کردیم و بابت این کار گفتیم برای بازگشتن به عقب چه چیز می‌دهید؟
*متاسفانه بحث هسته‌ای در کشور ناموسی شده است و وقتی چیزی ناموسی شد دیگر نمی‌توان بر روی آن گفت‌وگو کرد و مشکل ما در ۱۱ سال گذشته همین مساله بوده است. در حالی‌که می‌توانستیم موضوع هسته‌ای را به عنوان منافع نگاه کنیم و به راحتی این موضوع را حل کنیم. خوشبختانه در دوره جدید مذاکراتی در بین مذاکره‌کنندگان شاهد هستیم که نگاه‌ها به بحث هسته‌ای منافع محور است و این خوب است.
* معتقدم مشکل موضوع هسته‌ای از ابتدا این بود که موضوع به شورای امنیت ملی رفت و با این کار ما پذیرفتیم که مساله مربوط به امنیت ملی است و دیگر از وادی نیازهای تحقیقاتی، پزشکی و کشاورزی خارج شد و همین باعث شد که انتقاد و بحث در این موضوع مشکل شود.
* وقتی راه نقادی بر روی یک تصمیم و یا مساله گرفته می‌شود هر اتفاقی می‌افتد با این حال معتقدم در دولت خاتمی امکان بیان دیدگاه‌های کارشناسی وجود داشت اما متاسفانه بعد از آن این امکان از بین رفت و بحث‌ها به کوچه و بازار کشیده شد.
* من هیچ توجیهی در این مساله نمی‌بینم که تاسیسات غنی سازی نطنز در عمق ۳۰ متری زمین و به مساحت ۶۴ هزار متر مربع ساخته شود و باور ندارم که به خاطر افشای مجاهدین خلق فعالیت‌های هسته‌ای ایران رو شد. قطعا این مساله به خاطر عکس‌های هوایی بود که از این منطقه گرفته شده بود. با این حال کشور به خاطر چنین دیدگاه‌های توطئه‌ای هزینه‌های زیادی داده است.
***
گزاره‌های زیر را خبرگزاری فارس از سخنان شیرزاد گزارش کرده است:
* هیچکس در ایران نمی‌داند که ما به چه دلیلی به مسیر هسته‌ای شدن پا گذاشته‌ایم و این امر دقیقاً‌ به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود در حالیکه برخی افراد شعارهایی مانند راه قدس از کربلا می‌گذرد را بیان می‌کردند. وقتی در ایران ۱۰ نفر در یک اتاق تصمیم‌گیری می‌کنند وضعیت کشور همین می‌شود.
*‌ از سال ۸۲ که مسئله پرونده هسته‌ای مطرح شده است به هیچ دستاوردی در این زمینه نرسیده‌ایم و اگر قرار بوده که مسئله هسته‌ای ما را به سمت رشد علمی برساند هیچ سند و کار تحقیقاتی این امر را ثابت نمی‌کند.
* تهیه اورانیوم با غنای بالا فقط برای نیروگاه‌های برق است یا برای استفاده در سلاح‌های نظامی.
* اعلام می‌شود که صنعت هسته‌ای باعث رشد صنایع دیگر شده است. در حالیکه هیچ کارگاه و حلقه‌ای در این صنعت به بدنه فناوری کشور هیچگونه تکانی نداده است.
* ۵۰ هزار نفر در سازمان انرژی اتمی حقوق دریافت می‌کنند. بودجه فراوان برای صنایع هسته‌ای منجر به هیچگونه تکانی به علم کشور نشده است، ضمن اینکه این سازمان نیز هیچگونه نظارتی را بر نمی‌تابد.
* سازمان انرژی اتمی در حلقه‌ بسته‌ای خود را قرار داده و حتی هیچگونه نظارتی بر آن صورت نمی‌گیرد و البته ممکن است که هر اتفاقی در آنجا رخ دهد.
* تولید اورانیوم در جمهوری اسلامی ایران ۱۰ برابر قیمت جهانی تمام می‌شود. ضمن اینکه هیچگونه برداشتی نیز از معدن ساغند یزد تا کنون به دست نیامده و فقط فعلاً از معدن گچین بندرعباس برداشت می‌کنیم.
* خداوند متعال به کشورمان منابع اورانیوم زیادی اعطاء نکرده است درحالیکه منابع نفت فراوانی داریم.
* احداث نیروگاه‌های جدید هسته‌ای برای کشورمان وابستگی مطلق را به روسیه به بار خواهد آورد.
* در اوایل انقلاب افراد انقلابی با مارکسیست‌ها مشکلات اساسی داشتند و مشخص نیست که چرا هم‌اکنون روس‌ها عزیز و خوب شده‌اند؟
* نظام ایران صادقانه از ابتدای کارش اعلام کرده که سلاح هسته‌ای را نخواسته و نخواهد داشت، ضمن اینکه برخی افراد پیشنهاد خروج از NPT را مطرح می‌کنند و این امر معنایش این است که ما می‌خواهیم راه کره شمالی را برویم و این امر برای ما به هیچ وجه به صلاح نیست.
*‌ جمهوری اسلامی ایران با ورود به صنعت هسته‌ای به خط قرمز برخی قدرت‌های بزرگ وارد شده است و هم‌اکنون باید در میز مذاکرات به آنها بگوییم که اگر ایران پای خود را از خطوط و دایره قرمز آنها عقب‌تر بگذارد چه چیزی را به ایران می‌دهند و این موضوع تنها در میز مذاکرات مشخص می‌شود.
* متأسفانه برخی افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هسته‌ای را به ناموس یا ایدئولوژی نظام تبدیل کرده‌اند. وقتی چیزی به ناموس تبدیل شود نمی‌توان برای آن چانه‌زنی کرد.
* در حال حاضر شورای عالی امنیت ملی به مسئله هسته‌ای نگاه منافع ملی دارد و دیگر به هیچ وجه به این موضوع نگاه ناموسی ندارد.
* رآکتور آب سنگین اراک بسیار مضر است و حادثه چرنوبیل از این دست رآکتورها را در خود داشت و حالا در طرف غربی در مذاکرات جمهوری اسلامی ایران می‌گوید که آب سنگین این نیروگاه را با آب سبک عوض کند و این برای ما نیز بهتر است.
* غرب با نظام جمهوری اسلامی ایران دچار اختلاف است. طرف غربی در مذاکرات در مورد اورانیوم دپو شده ایران مشکل دارد، در حالی که هیچ گونه نظری در مورد نیروگاه بوشهر ندارد، زیرا دپویی در آنجا صورت نگرفته است.
* وقتی اورانیوم به شکل UF6 غنی‌شده دپو می‌شود شبهاتی پیش می‌آید که اگر مجددا به دستگاه سانتریفیوژ بعدی تزریق شود، غنای آن می‌تواند بیشتر شود.
* وقتی اورانیوم در مخزن نگهداری می‌شود هزینه‌هایی را در بر دارد و وقتی مردم پشت ماشین احمدی‌نژاد می‌دویدند باید این هزینه پرداخت را نیز بدانند.
* شاه‌بیت توافقنامه ژنو برگرداندن اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد به ۵ درصد است و صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی هم اعتراف کرد که اورانیوم ۲۰ درصد را برای میز مذاکرات نگه داشته بودیم.
* کجای ایدئولوژی اعلام شده که باید اورانیوم ۲۰ درصد را نگه داریم.
* تعداد ۲۰ هزار دستگاه سانتریفیوژ می‌تواند فرایند به دست آوردن غنای بالا و حرکت به سمت سلاح هسته‌ای را تسریع بخشد و این موضوع برای غرب نگران‌کننده است.
* راکتورهای آب سنگین بسیار بدنام و حادثه‌ساز بوده‌اند و ایرانیان می‌توانند از مسئولان سوال کنند که راکتور ناامن در کشور داریم یا خیر.
* ساخت و بافت رآکتورهای روسیه و شوروی سابق برای به دست آوردن پلوتونیوم است و این امر حساسیت زیادی را برای دیگران دارد.
* حجم ذخایر فعلی اورانیوم تنها کفاف ۵ سال ایران را می‌دهد، در حالی که ۱۰ سال هم روس‌ها ضمانت دادند که سوخت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را تهیه کنند، پس چرا باید تحریم‌ها و فشارها را تحمل کنیم؟
* اگر جمهوری اسلامی ایران به جای ۱۰ هزار دستگاه سانیتریفیوژ ۵۰۰ یا هزار و یا حتی ۱ دستگاه داشته باشد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟
* جامعه ایرانی رگ زیر بار زور نروی را دارد. وقتی غرب و دیگران به دنبال ضربه به منافع ملی ما نیستند و خاک کشورمان را نگرفته‌اند، چرا باید فشارها و تحریم‌ها را تحمل کنیم؟
* برخی افراد و مسئولان متوجه شدند که پافشاری و ایستادگی بر روی تعداد دستگاه‌های سانتریفیوژ منفعتی را برای ما ندارد.
* داشتن فناوری و صنعت هسته‌ای برای کشور ما هزینه تحمل تحریم‌ها و فشارها را در بر داشته است و اگر قرار بود این فشارها را تحمل کنیم، آیا بهتر نبود که نیروگاه و رآکتور کانادایی و یا فرانسوی را خریداری کنیم که بسیار بهتر از نیروگاه‌های عقب‌مانده با تکنولوژی قدیمی روس‌هاست؟
* بیش از ۳۰ شرکت و کارگاه با بودجه‌های مخفی در اختیار سازمان انرژی اتمی است و من از صالحی رئیس این سازمان سؤال می‌کنم که چرا باید پول بیت‌المال را به حلقوم روس‌ها برای تفاهم‌نامه جدید بریزیم.
* هیچ متولی در ایمنی هسته‌ای در کشورمان وجود ندارد.
* مشکل هسته‌ای ایران از زمانی آغاز شد که این موضوع به شورای عالی امنیت ملی رفت و خود ما پذیرفتیم که این امر موضوعی امنیتی است و راه نقادی آن را بستیم.
* ما مثل کبک سرمان را زیر برف کرده‌ایم، ولی غرب با کمک عکسبرداری‌های هوایی و اقدامات سازمان مجاهدین خلق سر به زنگاه بر علیه ایران وارد عمل شدند.
* تحلیلی که ۳۰ سال پیش نظام ایران را به سمتی برد که می‌خواهیم با صنعت و فناوری هسته‌ای قدرت ملی خود را افزایش دهیم، تصویری اشتباه بود و به نظر می‌رسد که برخی افراد در مسیر مسافرت به روسیه و چین و احداث شرکت‌های قطعه‌ساز برای صنعت هسته‌ای به پول‌های هنگفتی رسیده‌اند.
* در حالی که هم‌اکنون فناوری هسته‌ای را به دست آورده و علم آن را یاد گرفته‌ایم پس فرقی نمی‌کند که چه تعدادی دستگاه سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم.

۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

میراث باشکوه ایران در عراق در آستانه نابودی توسط داعش



متاسفانه خطر تخریب شهر ایرانی هترا در شمال عراق، که به عنوان کامل‌ترین شهر باقی‌مانده از دوران ایران اشکانی شناخته می شود هر روز تقویت می شود. به نقل از نشریه تلگراف، به گفته یکی از اعضای شورای منطقه‌ای هترا دراین محوطه باستانی تیمی قدرتمند متشکل از 20 نیروی پلیس برای حفاظت از این محوطه دربرابر غارتگران و تروریست ها مستقر بود که با سقوط موصل توسط داعش همگی پا به فرار گذاشتند. از دیگر سو به گفته مقامات محلی هم‌اکنون این منطقه هدف هواپیماهای جنگی نیز می باشد که با بمب‌افکن‌های خود به مهاجمانی که تنها در فاصله یک مایلی این معبد مستقر هستند، حمله می‌کنند. یونسکو نیز طی روزهای گذشته با انتشار بیانیه‌ای رسمی ابراز نگرانی کرده است که مبادا این آثار باستانی به سرنوشت تلخ مجسمه های بودا در بامیان افغانستان گرفتار شوند و از صحنه تاریخ محو شوند! شایسته است مقامات ایران و یونسکو به سرعت برای حفظ و صیانت از این منطقه ارزشمند باستانی اقدام نمایند.

شایان ذکر است شمال عراق، بین النهرین و مناطق شیعه نشین عراق همواره در طول تاریخ بخشی از حوزه ایران بزرگ تاریخی بشمار میرود. منطقه باستانی هترا همچون تیسفون مدائن، میراث باشکوه 2000 هزار ساله ایران در عراق امروزی است که در 110 کیلومتری جنوب غربی شهر موصل و در فاصله‌ی میان رودخانه‌های دجله و فرات قرار گرفته است، جایی که به عربی آن را الجزیره می‌خوانند. هترا یکی از بهترین نمونه‌های شهرهای محصور و مدور مشرق زمین نامیده شده است که توسط هنر ایرانی بعد از 2000 سال همچنان باشکوه باقی مانده است.

در مرکز این شهر مدور ایرانی، معابد و نیایشگاه‌های متعددی قرار داشته است. هترا به نوعی نشان‌دهنده‌ی وجود نوعی تکثرگرایی مذهبی و آزادی ادیان در دوران خویش بوده است. شاهد این نکته، قرار داشتن معابد و نیایشگاه‌های مذاهب مختلف در کنار یکدیگر و در یک منطقه است. وجود این معابد گوناگون که هریک به خدا و الهه‌ای متفاوت تعلق داشت، هترا را به یک مرکز مذهبی مهم تبدیل کرده بود. ساختمان‌های شهر هترا اکثرا سنگی هستند و دیوار معابد با نقوش دوره ایران اشکانی تزیین شده‌اند. پیکره‌ بانوی ایرانی متعلق به دوره اشکانی یکی از مهم ترین آثار باستانی منطقه بشمار میرود که در تصویر هم مشاهده می شود.

هترا در ابتدای قرن بیستم توسط گروه باستان‌شناسان آلمانی حفاری شد. کاوش‌های بعدی را باستان‌شناسان عراقی در دهه‌ی پنجاه میلادی ادامه دادند. در سال 1985، سازمان یونسکو، این محوطه‌ی باستانی را در فهرست میراث جهانی به ثبت رساند. از جمله موارد اشاره شده در پرونده‌ی ثبتی یونسکو، غیرقابل نفوذ بودن هتراست که آن را به عنوان نمادی از قدرت ایرانیان پارتی‌ها در برابر امپراتوری رم برجسته می‌کند.

فاجعه 11 سپتامبر جدیدی در راه است

می‌توان گفت که امریکا در حال تکمیل پازل خود برای حضور در منطقه است و بر همین اساس است که حتی با دادن هزینه و حتی لکه‌دار کردن آبروی خود در جهان تهدید لازم در منطقه را برای تبدیل به فرصت شدن فراهم آورده است.
بیش از 13 سال از حادثه تروریستی 11 سپتامبر در امریکا می گذرد، حادثه ای که جدا از ابهامات فراوان در مورد عاملان اصلی  آن موجبات لشگر کشی آمریکا به منطقه و حضور چندساله امریکا در منطقه را به موجب قانون مصوب سنا مبنی بر مقابله با القاعده، طالبان و شاخه های آن ها تضمین کرد.
اکنون با گذشت سال ها از تصویب این قانون، که به موجب آن دولت امریکا می توانست برای نیل به اهداف خود برای حضور در منطقه به بهانه مقابله با القاعده هرساله بودجه های هنگفتی را طلب نماید، با تضعیف فعالیت های این گروه های تروریستی، دلیل حضور آمریکایی ها در منطقه نیز روزبه روز کم رنگ تر می شود و آمریکا در حال از دست دادن پایگاه های خود در منطقه است که به یک باره بحرانی جدید به نام "داعش" در اندک زمانی تمامی کشورهای منطقه را با خود درگیر می کند و به طبع با به خطر افتادن منافع آمریکا در منطقه موجبات حضور مجدد و پرقدرت تر آمریکا در منطقه را فراهم می آورد.
تهدیدی جدید در منطقه شکل می گیرد که صرف نظر از چگونگی به وجود آمدن آن و گردانندگان آن باعث می شود که آمریکایی ها برای تبدیل این تهدید به فرصتی برای حفظ و گسترش منافع خود در منطقه مانند حادثه 11 سپتامبر تمام تلاش خود را به کارگیرند تا مجدداً بتوانند حضور خود در منطقه را تضمین نمایند.
پس از شکل گیری ائتلاف جهانی علیه داعش به سرکردگی آمریکا و ماه ها مبارزه ارتش و مردم سوریه و عراق با تروریست های داعش و شکست های داعش، به نظر می رسد داعش و تفکرات افراطی اعضا آن نمی تواند به تنهایی تأمین کننده حضور گسترده امریکا در منطقه مانند گذشته باشد و دولت آمریکا نیز نمی تواند نظر قانون گذاران برای توجیه اقتصادی این حضور پرهزینه را تأمین نماید.
لذا باید تهدیدی گزنده تر برای منافع امریکا در منطقه به وجود آید که به موجب آن آمریکا بتواند ضمن جلب حمایت قانون گذاران امریکا برای دفع این تهدید جای پای خود در منطقه را برای سال های آتی محکم تر نماید.
بر همین مبنا و در راستای پیشبرد اهداف امریکا در منطقه، آمریکایی ها در روزهای اخیر از پرونده ای 500 صفحه ای در سنا این کشور توسط حزب حاکم (دموکرات ها) رونمایی کردند که در آن به جزئیات شکنجه زندانیان به خصوص افراد منصوب به القاعده توسط سیا پرداخته شده است. پرونده ای که انتشار آن باعث خدشه دار شدن چهره آمریکا برای جهانیان به خصوص مسلمانان افراطی است که هم کیشان خود را مورد ظلم و شکنجه آمریکایی ها می بینند و برخلاف داعش طیف گسترده ای از مسلمانان را شامل می شوند؛ بر همین اساس است که امریکا بعد از انتشار این پرونده، تمامی نمایندگی ها و پایگاه های خود در جهان به خصوص کشورهای مسلمان با زمینه افراط گری مانند افغانستان و پاکستان را به حالت آماده باش درمی آورد.
حال باید دید که دلیل آمریکایی ها از رونمایی از این پرونده کهنه که میراث بوش رئیس جمهوری سابق آمریکا است، چیست؟ آیا جز این است که آمریکایی ها یک بار دیگر به دنبال ایجاد تهدیدی جدید و گسترده تر در منطقه و متعاقب آن فرصتی بزرگ به بهانه مقابله با تهدید منافع خود در منطقه برای حضور و بازیگری دوباره در منطقه هستند؟
بررسی اخبار نشان دهنده آن است که انتشار جزئیات این پرونده خون بسیاری از مسلمانان افراطی در مناطق مختلف و فراتر از عراق و سوریه را به جوش آورده به طوری که گروهک های افراطی که سال ها دست از اقدامات تروریستی برداشته بودند حال به گفته خود دلیل لازم و کافی را برای فعالیت مجدد علیه امریکا را پیداکرده اند، برای نمونه می توان به گفته های نبیل نعیم، بنیان گذار سازمان سلفی «جهاد» در مصر، اشاره کرد که پس از طرح پرونده شکنجه زندانیان در امریکا، طی سخنانی ضمن تأکید بر این مطلب که آمریکا بزرگ ترین کشور ناقض حقوق بشر است، اعلام نمود که می تواند ظرف یک ماه ده هزار نیروی انتحاری را به منظور انجام عملیات انتحاری علیه آمریکا جذب نماید، وی همچنین عنوان نمود اقدامات خصمانه و غیرانسانی آمریکا علیه مسلمانان و نیز جنگ این کشور علیه نیروهای داعش، موجب نفرت بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان نسبت به دولت آمریکا شده است، به گونه ای که بسیاری حاضرند علیه منافع آمریکا دست به عملیات انتحاری بزنند.
بنابراین می توان گفت که امریکا در حال تکمیل پازل خود برای حضور در منطقه است و بر همین اساس است که حتی با دادن هزینه و حتی لکه دار کردن آبروی خود در جهان تهدید لازم در منطقه را برای تبدیل به فرصت شدن فراهم آورده است و حالا یک گام تا تحقق هدف خود دارد و آن جلب حمایت قانون گذاران آمریکا از دو حزب و تصویب قانونی است که به موجب آن بتواند مانند سال های پس از حادثه 11سپتامبر در منطقه حضورداشته باشد زیرا قانونی که اکنون آمریکایی ها با التزام به آن در حال مبارزه با داعش هستند همان قانونی است که 13 سال پیش به بهانه مبارزه با القاعده، طالبان و شاخه های آن ها مورد تصویب قرارگرفته ولی اکنون که آمریکا در ظاهر با تهدیدات عمده تری نسبت به قبل در جهان روبروست نیازمند قوانین جدیدتری است که ضمن حمایت دولت امریکا حضور آن ها را برای سال های آتی تضمین نماید.
بر همین اساس است که همزمان با مطرح شدن پرونده شکنجه زندانیان آمریکایی، جان کری،  وزیر خارجه امریکا با بردن طرحی به مجلس جهت مقابله با تروریست های تکفیری خواستار تصویب قانونی است که عملیات آمریکا را به جغرافیای عراق و سوریه محدود نکند، باید دست کم سه سال معتبر باشد و امکان تمدید آن نیز وجود داشته باشد.
در پایان می توان گفت که منطقه با ایجاد تهدیداتی این چنینی توسط آمریکا با خطرات جدی روبرو خواهد بود خطراتی که در راستای طرح "خاورمیانه جدید" آمریکا در منطقه شکل می گردد و هدفی جز حضور پررنگ تر امریکا و تأمین منافع آمریکا در منطقه را ندارد.

۱۳۹۳ آذر ۲۴, دوشنبه

گروگان گیر در استرالیا ایرانی و شیعه و یک روحانی خود خوانده و قاتل و متجاوز جنسی است

Sheik Man Haron Monis. (AAP)
Sheik Man Haron Monis. (AAP)

Sheik Man Haron Monis. (AAP)
آخرین خبرهای مهم از شناسائی گروگان گیر در سیدنی استرالیا بوسیله نیروهای اطلاعاتی حاکی از آن است که گروگانگیری که مدعی همکاری با داعش است و کماکان گروگان در اختیار دارد ایرانی و شیعه است 
اسم این فرد هارون مونس زاده شده در بروجرد ایران نامیده شده دارای همسر و دو فرزند  گفته شده او پرونده های متعدد خلاف اجتماعی دارد .
هارون که بنا بر گزارش‌ها، نام اصلی این فرد «محمدحسن منطقی» و متولد ایران است.
او متهم به ۴۰ فقره جرم و تعرض جنسی است و هم‌چنین متهم است که در قتل همسر سابق خود دست داشته‌است.
وکیل سابق او به شبکه‌های خبری گفته‌است که «محمدحسن منطقی» فردی منزوی است و تنها عمل می‌کند.
او افزود که «ایدئولوژی او این‌قدر قوی است که عقل سلیم او را مخدوش کرده است.»
به نوشته روزنامه «دی آوسترالین» این فرد ۴۹ ساله در سال ۱۹۹۶ به استرالیا پناهنده شده است. او هم‌اینک به خاطر اتهام‌های مختلف به قرار وثیقه آزاد است.
«محمدحسن منطقی» در وب‌سایتش خود را با جولین آسانژ، مؤسس ویکی‌لیکس، مشابه دانسته و گفته است که اتهامات اخیری که به او زده شده «انگیزه سیاسی» دارد.
در وب‌سایت او آمده‌است که «پیش از این رافضی بودم، اما دیگر نیستم. الان یک مسلمان هستم، الحمدالله.»
بنا بر گزارش‌ها، اقدام گروگان‌گیری توسط این فرد پس از آن صورت می‌گیرد که وی روز جمعه در آخرین تلاشی که روز جمعه در دادگاه عالی برای تبرئه خود انجام داده ناموفق بوده‌است.
گفته می شود این حرکت ایضائی داعش و استفاده از یک شیعه ایرانی ضربه خوردن از تجمع روز اربعین شیعیان در کربلای عراق است که بدینوسیله در صدد مخفی کردن اخبار شکست عملیات خود در روز اربعین است 

حمیدرضا ذاکری 



۱۳۹۳ آذر ۲۳, یکشنبه

Why Iran & 5+1 Have Not Succeeded

A Report by Former Iranian Intelligence Service Employee & Adviser to Iranian Supreme Leader Hamid Reza Zakeri

The issue with Iran’s nuclear program began 12 years ago and negotiations have been held in this regard since ten years ago. The latest round of negotiations raised hope, but it ended without reaching any certain conclusion. This matter raised the question of why these negotiations do not reach a conclusion. In order to find the answer, one must propose this issue from the viewpoint of the other side. It was never asked what problems the other side is faced with. Therefore, I am going to start with a short introduction in this regard.
Since 1971, when I started to teach a course in Tehran University on military strategy, the issue of the Cold War was proposed but they were, in fact, thinking about a soft war. What they meant by soft war was a nuclear war. To understand the idea of nuclear war, I had to enter into its details. The first question that was raised was about the nature of nuclear weapons, how they were used, and what they could lead to. To answer these questions, it must be said that any country that has military nuclear weapons is made up of three parts: the part that produces the nuclear weapon or atomic bomb, the part that is responsible for its transfer, and the part dealing with space navigation which should guarantee that the missile hits the target.
Building the Atomic Bomb
In the first part, uranium must be enriched. Uranium can be naturally found in nature, and enrichment must be performed on it following extraction. This is a very complicated process and requires huge facilities and the installation of tens of thousands of centrifuges. However, uranium is not an atomic bomb in itself. In order to produce an atomic bomb, plutonium is needed. This substance is not available in nature and a reactor would be required in order to produce it. Ultimately, plutonium and uranium are the building blocks for a nuclear bomb. Regarding the nuclear warhead, other complex issues exist for the placement of the explosive material.
Transfer and Space Navigation
We then come to the part related to transfer which can only be carried out with long-range missiles, because a nuclear warhead has a weight of only 10 to 15 kilograms. Airplanes could not be a good choice for transfer because of their low speed and vulnerability. Therefore, the only way is to use long-range missiles, and then move on to space navigation which helps with targeting.
Based on the explanations given, the question that arises is how others look at our nuclear program. The view from the other side is that Iran has all the necessary tools for the construction of a military nuclear weapon. This is what they claim. They say that Iran has enriched uranium, has constructed the Arak reactor in order to produce plutonium, and also has long-range missiles whose range increases day by day. On the other hand, they believe Iran has technology that has allowed it to force the landing of a very complex US drone. In the eyes of the other side, Iran has a military nuclear program. Their understanding is that denying the military nature of the program is like denying the existence of the sun. It is with this mentality that we sit together at the negotiating table. The two sides are now at the negotiating table. As it is said in strategic expression, the two musketeers are now sitting in front of each other at the negotiating table and have decided not to shoot but negotiate. The two sides ask each other to put their arms down. But the other side is asking this while it is still bearing its arm, instead promising not to use it. On one hand, accepting this means disarmament and forcing the other side to surrender, and, on the other, requires an immeasurable amount of trust to believe that the other side will keep its promise not to use its arm. In order to form trust, each side looks at the other’s history on this issue. It is for this reason that such trust is not seen.
This is why this issue is more of a technological and strategic one than legal or political. What should be done in such conditions? Is there really any hope for the talks to reach a favorable outcome? I do hope there will be. Just as our foreign minister has repeatedly stated, a deal must take place. One side cannot ask the other side to surrender and be disarmed while it itself is still armed. This would be an unrealistic demand. On the other hand, there are inside and outside forces on both sides. These groups are against any kind of agreement. Iran is mostly faced with a domestic opposition who believes that the only acceptable path is the other side’s surrender. But the other side is confronted with internal and external opposition. Domestic opposition is concerned that the government would surrender. The outside opposition is other countries. Therefore, the other side is under pressure. Both sides of negotiation are faced with problems. Negotiations could be meaningful when both sides understand each other’s positions. Demands should be proposed according to the abilities of the other side. What could reach a conclusion after years of efforts is the give and take and not surrendering or forcing surrender.  The opposition must realize this issue and know that their viewpoint is not practical.


پهپادهای ایران بدون خونریزی به مرزهای جنوب آمریکا رسیدند


ایران در همجواری با بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر و برخورد با یکی از بزرگترین بازار‌های مواد مخدر جهان همانند مکزیک، موقعیت استراتژیکی دارد

حمیدرضا ذاکری 

شاید بزودی شاهد پرواز پهپادهای ایرانی بر فراز آسمان مکزیک باشیم. حداقل با توجه به اظهارات علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس ایران که در راس هیاتی سفر چهار روزه ای به مکزیک داشته است، باید انتظار چنین چیزی را داشت. این سفر در این سطح بعد از ۱۹۷۹ (35 سال پس از پیروزی  انقلاب) و به دنبال دعوت گابریلا چواس باررون رئیس کمیته روابط خارجی سنای مکزیک صورت گرفته است، مقامی که خود نیز اخیرا دیداری از ایران داشته است.

نتیجه عینی تر این سفر امضای تفاهم نامه برای حمایت از پیوندهای محکمتر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میان ایران و مکزیک است. دو طرف برای گسترش همکاری در حوزه نفت هم به توافقاتی رسیدند.

بروجردی در عین حال با ذکر جزئیات بیشتری از توافق های صورت گرفته، گفته است مقامات مکزیکی علاقمندی خود را برای خرید پهپاد از ایران برای بکارگیری در جنگ علیه کارتل های مواد مخدر اعلام کرده اند. بروجردی در گفت و گو با خبرگزاری فارس گفته است: «در جریان سفر اخیرم به مکزیک آن ها اعلام کردند که خواستار پهپادهای ایرانی هستند.»

گزارش های خبری ایرانی به زبان انگلیسی درباره این سفر اشاره ای به پهپاد نکرده است. بعضی از منابع خبری اسپانیایی نیز مقالاتی در مورد پهپاد درج کرده اند اما آن ها نیز منابع خبری خود را خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران ذکر کرده اند .

بدون تاییدی از سوی منابع مکزیکی نباید ادعاهای بروجردی را با خوشبینی تعبیر کرد، به ویژه اینکه بروجردی در بخش دیگری از اظهاراتش گفته بود که دو طرف تاکید دارند که امریکا بزرگترین نقش را در ایجاد گروه های تکفیری داشته است.

تا امروز این ادعا که بخشی از سنای مکزیک علاقمند به دریافت پهپادهای ایرانی باشند، مثل اوایل طرح این ادعا دیگر عجیب و غریب بنظر نمی رسد. مکزیکی ها سال هاست که تلاش می کنند ریشه کارتل های قدرتمند مواد مخدر را در این کشور بخشکانند و احتمالا داشتن و کاربرد پهپاد بخش جدایی ناپذیری از استراتژی این کشور در مبارزه با مواد مخدر خواهد بود. در واقع بنابر بعضی از منابع، بازار مکزیک برای خرید پهپاد از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ رشد هفت برابری داشته است. مکزیکی ها پیش از ۲۰۱۳ نیز علاقمند به کاربرد و داشتن پهپاد بوده اند. خیلی پیش از این نیز مکزیکی ها رضایت خود را برای انجام عملیات شناسایی با پهپاد ها با هدف جمع آوری اطلاعات و رصد تحرکات کارتل ها و ارسال این اطلاعات به مقامات مکزیکی به طرف امریکایی اعلام کرده بودند. بعد از عمومی شدن این توافق میان مکزیک و امریکا نارضایتی هایی در مورد نادیده گرفته شدن حقوق حاکمیتی مکزیک توسط امریکا مطرح شد.
در عین حال که  این همکاری میان امریکا و مکزیک جریان دارد، مکزیک تلاش کرده است در سال های گذشته توانمندی های خود را در زمینه پرواز هواپیماهای بدون سرنشین مستقلا پیگیری کند. برای مثال در سال ۲۰۰۹، نیروی هوایی مکزیک بطور محرمانه پهپادهای شناسایی هرمس ۴۵۰ را از اسرائیل برای استفاده در جنگ علیه مواد مخدر و قاچاقچیان برای پرواز در نقاط صعب العبور خریداری کرده است.
این مدل از پهپاد ها در میان کشورهای امریکای لاتین نمونه های محبوبی هستند: تا ارتفاع ۱۸ هزار پایی پرواز می کنند و تا بیست ساعت می توانند بدون توقف به پرواز خود ادامه دهند. پلیس مکزیک از پهپادهای اسکای استار ۳۰۰ و پهپادهای کوچک مداری در یگان پروازی هواپیماهای بدون سرنشین استفاده کرده است.
در کنار پهپاد های ساخت اسرائیل، دستاوردهای بومی مشابه و ساخت مکزیک نیز در بازار این کشور یافت می شود. نیروی دریایی مکزیک اولین نهادی بوده که کاربرد هواپیماهای بدون سرنشین را رواج داده است. شرکت هایی مثل هیدرا تکنولوژی و اس. او. اس. گلوبال در سال های اخیر در این زمینه فعالیت های قابل توجهی داشته اند. اما توانایی های بومی مکزیک در این حوزه هنوز راه درازی در پیش دارد.
ایران در همجواری با بزرگترین تولید کننده مواد مخدر و برخورد با یکی از بزرگترین بازار های مواد مخدر جهان همانند مکزیک، موقعیت استراتژیکی دارد. این کشور مبارزه طولانی را علیه مواد مخدر در کارنامه خود ثبت کرده است. برخلاف مکزیک ایران از برنامه قوی در زمینه توسعه پهپادهای بومی برخوردار است. مرکز مطالعه پهپادها در کالج بارد اعلام کرده است که ایران یکی از قدیمی ترین برنامه های توسعه هواپیماهای بدون سرنشین جهان را در اختیار دارد. علاقمندی ایران به استقرار واحدهای شناسایی و حمایتی پهپادی همزمان با جنگ عراق در دهه ۱۹۸۰ شروع شد، اما اخیرا اخباری از دستاوردهای آن بطور عمومی منتشر می شود. در آوریل ۲۰۱۳ ایران چهار مدل جدید از پهپاد های خود به نام های اعظم ۲، مهاجر ب، حازم ۳ و سریر اچ ۱۱۰ را رونمایی کرد. یکماه بعد نیز از پهپاد حماسه، پهپادی با توانایی پرش در ارتفاعات بالا پرده برداری کرد. پهپاد ایرانی شاهد ۱۲۹ که در سال ۲۰۱۲ رونمایی شد، نمونه بزرگتری از هرمس ۴۵۰ اسرائیلی است.
ایران فناوری پهپاد نور را با کشورهای متعددی تقسیم کرده است. گزارش های متعددی درباره این همکاری ها و مشارکت ایران برای کمک به حزب الله، حماس، سوریه و سودان و دیگر کشور ها وجود دارد. در امریکای لاتین در کنار مکزیک، ونزوئلا نیز به دنبال توسعه برنامه ای مشابه است. بنابراین کاملا طبیعی است که سیاستمداران و سیاستگذاران مکزیکی علاقمندی خود را به خرید محصولات برنامه پهپادی ایران نشان بدهند. ایران بدون شک این تجهیزات را به مکزیک خواهد فروخت و این نشان می دهد که ایران علاقه و رغبت خاصی به پرواز پهپاد هایش بر فراز آسمان و مرزهای مکزیک دارد. با توجه به آنچه گفت شد، حداقل تا زمانی که واشنگتن درباره این برنامه چیزی نگفته است، باید انتظار داشت که پهپادهای ایرانی بر فراز مکزیک به پرواز درآیند.

۱۳۹۳ آذر ۲۲, شنبه

فشار بی امان تندروها به اوباما برای حمله به ایران

نماینده میشل باکمن (جمهوری خواه از مینه سوتا) که می دانست مراسم سال نو به میزبانی کاخ سفید، آخرین شانس وی به عنوان یک عضو کنگره است تا بتواند با رئیس جمهور اوباما به طور مستقیم صحبت کند، این فرصت را از دست نداد. با وجود اعتراض اعضای خانواده اش، که نمی خواستند خجالت زده شوند، باکمن گفت که قصد داشته است برخی از نظرات اساسی اش را به رئیس جمهور بگوید، به همین دلیل وقتی خانواده اش پس از عکس گرفتن از صحنه پایین رفتند، وی شروع به صحبت کرد.
باکمن در این رابطه می گوید: «من رو به سمت رئیس جمهور کردم و گفتم: آقای رئیس جمهور شما نیاز به بمباران تاسیسات هسته ای ایران دارید. اگر این کار را نکنید، ایران به سلاح هسته ای خواهد رسید و دوره ای از تاریخ جهان تغییر خواهد کرد. او لبخندی متواضعانه زد و در حالی که به من می خندید گفت: خوب، میشل به این سادگی ها هم نیست. من هم به او گفتم: نه آقای رئیس جمهور، شما رئیس جمهور هستید، این مسئله در زمان شما اتفاق خواهد افتاد و شما باید در این زمینه به جهان پاسخ دهید، این را گفتم و در پایان هم گفتم کریسمس مبارک.»
این عضو جمهوری خواه مجلس نمایندگان که در کنگره جدید بازنشسته شده است، در مصاحبه با واشینگتن فری بیکن درباره مسائل مختلف امنیت ملی صحبت کرد و از برنامه هایش پس از کنگره گفت و این که تا انتخابات 2016 که جمهوری خواهان سعی دارند پس از هشت سال مجدداً کنترل کاخ سفید را در اختیار بگیرند، فعال خواهد بود و اقدام به انجام سخنرانی های متعدد خواهد کرد.
مهمترین نگرانی وی در زمینه امنیت ملی دستیابی ایران به سلاح هسته ای است. بعضی از کارشناسان می گویند با وجود این که مذاکرات منجر به محدود شدن برنامه هسته ای ایران شده و اخیراً برای هفت ماه دیگر هم تمدید شده است، اما جمهوری اسلامی هنوز مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هسته ای را در عرض مدت دو ماه در اختیار دارد.
باکمن که عضو کمیته امور اطلاعاتی مجلس نمایندگان است، اعتقاد دارد که ایران تا دو سال آینده می تواند بمب هسته ای تولید کند. کارشناسان می گویند حمله هوایی ایالات متحده می تواند در ظرف مدت شش تا هشت هفته برنامه هسته ای ایران را نابود کند، اما این پنجره تا سال 2016 شروع به بسته شدن خواهد کرد. باکمن معتقد است کاهش بودجه نظامی و از دست دادن اطلاعاتی که سازمان سیا از طریق بازجویی به دست می آورد و آزادی زندانیان گوانتانامو، گزینه های معدودی برای رئیس جمهور آینده به منظور مقابله با ایران و خطر تروریست های اسلامی باقی خواهد گذاشت.
باکمن در این رابطه می گوید: «اگر ما به همین مسیر کاهش قابلیت نظامی و به نظر من کاهش توانایی اطلاعاتی مان ادامه دهیم، پس از این ما با یک گزینه بسیار وحشتناک روبه رو خواهیم بود چون زمان زیادی طول می کشد تا ما به ظرفیت قبلی مان بازگردیم. در زمینه سیاست خارجی ما گناهانی را مرتکب شده ایم که در آینده جواب آنها را پس خواهیم داد.»
در حال حاضر جمهوری خواهان توانستند بزرگترین اکثریت خود در مجلس نمایندگان را در ظرف چند دهه ی گذشته به دست بیاورند و اکثریت سنا را هم مجدداًً کسب کردند. باکمن به قانون گذاران جدید توصیه می کند که «همیشه یادشان باشد که زمانی که به این جا آمده اند، چه کسی بوده اند.» باکمن پس از بازنشستگی از مجلس نمایندگان قصد دارد به سراسر کشور سفر کند و با سخنرانی هایی که انجام می دهد شانس پیروزی هیلاری کلینتون کاندیدای پیشتاز دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 را کاهش دهد.
باکمن در این باره می گوید: «اگر ما بتوانیم کاندیدایی محافظه کار و بسیار جسور را که شناختی قوی از مسائل اقتصادی و امنیتی ای که کشور با آنها روبه رو است، داشته باشیم در آن صورت شانس اصلاح بزرگ آینده ی آمریکا را خواهیم داشت.»        

۱۳۹۳ آذر ۱۷, دوشنبه

پایان نبرد سوریه با شکست فرماندهان نظامی ترکیه در برابر سپاه قدس در روزهای آینده


حمیدرضاذاکری 
نگاه ها رفته رفته متوجه یکی از سخت ترین درگیری ها در حلب و چه بسا کل سوریه می شود. همه می دانند که این نبرد چه تاثیر بزرگی بر سرنوشت درگیری ها به طور کلی دارد. روزنامه الحیات به نقل از منابع آگاه خود ادعا کرده است که افسرهای ایرانی از یک سو طرف سوری این درگیری ها را فرماندهی می کنند و افسرهای ترک در مقابل فرماندهی جبهه مخالفان را بر عهده دارند. الحیات همچنین به نقل از منابع آگاه خود ادعا کرده است که سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس از ابتدای ماه جولای در اطراف شهر حلب بوده تا خود شخصا بر عملیات نظارت داشته باشد. وی زودتر از این می خواست طرح آزادسازی حلب را کلید بزند اما حوادث موصل و تسلط داعش بر بخش بزرگی از خاک عراق اندکی برنامه او را به تاخیر انداخت. دو ماه بعد از آن و به طور دقیق در ماه آگوست درگیری ها در حلب آغاز شدند.
تا چند ساعت دیگر درگیری ها در یکی از مهمترین جبهه های حلب آغاز می شود. حکومت بشار اسد به کمک متحدان ایرانی خود از امکانات نظامی بسیار بالایی برخوردار شده اند که تا کنون بی سابقه بوده است، نیروهای بسیاری نیز از حمص و منطقه سیده زینب در دمشق به حلب منتقل شده اند که بیشتر آنها وابسته به حزب الله و گردان ابوالفضل العباس هستند، به علاوه هزار و پانصد نیروی نظامی ای که از مناطق نبل و الزهرا به این جا آمده اند.
در جبهه مقابل، "جبهه النصره" و "جبهه الاسلامیه" با دو جناح "احرار الشام" و "گردان التوحید" هستند که نیروهای خود را از ادلب و تل رفعت و عندان و حریتان آورده اند و ارزیابی می شود شمار نیروهایشان کلا به چهار هزار تا پنج هزار نفر برسد. برای درک اهمیت این درگیری کافی است به این مساله توجه کنیم که این جنگ سرنوشت دیگر جنگ هایی که در دو سال اخیر در سوریه آغاز شده اند را روشن خواهد کرد.
آن چه بر حلب گذشته است
از دو سال پیش بالگردهایی به نبل و الزهرا فرود آمدند که در این شهرها ابو علی قزق، فرمانده دفاع ملی در حلب به همراه افسر بارز هنگ چهارم ارتش و گارد ریاست جمهوری سوریه، سرهنگ محمد خضور و ادیب سلامه، رئیس کمیته امنیتی در حلب را پیاده کردند. این سه افسر عالی رتبه با شماری از چهره های بارز در نبل و الزهرا دیدار کردند و بر سر چگونگی رفع محاصره این دو شهر که از شهرهای متمایل و طرفدار حکومت اسد هستند در حالی که در وضعیتی به سر می برند که هیچ کدام از امکانات حیاتی را ندارند، صحبت کردند. در آن جا سه پیشنهاد مطرح شد: اول، با کردها تماس گرفته شود تا راه عفرین را باز کنند، دوم، راهی باز شود که ابتدای آن از فرودگان منغ که 12 کیلومتری نبل و الزهرا از طرف شمالی است باز شود، و سوم راهی که از فرودگاه بین المللی حلب در شرق شهر حلب که به نبل و الزهرا می رسد، فتح شود. پیشنهاد اول باعث می شد که این دو شهر تحت کنترل کردها قرار بگیرند و آنها هم بتوانند همانند همیشه به کمک این دو شهر تهدید کنند. آنها یک بار راه را باز می کنند و یک بار می بندند. کما این که آنها فقط اجازه ورود غذا را می دهند و مانع از ورود دارو و سوخت خواهند شد. اما در مورد انتخاب دوم، تلاش شد که هزار و پانصد شخص به نبل و الزهرا و به فرودگاه منغ برسند اما دو مجموعه اولیه ای که به منطقه اعزام شده بودند در معرض کمین سختی قرار گرفتند و 50 نفرشان ناپدید شدند و تا کنون سرنوشتشان مشخص نیست، این مساله سبب شد تا بقیه مجموعه مجبور به عقب نشینی شوند و از این طرح نیز صرف نظر شود. ماند فقط راه سوم که منوط به فتح راه طولانی و سخت تا فرودگاه بین المللی حلب است که 10 کیلومتر تا مرکز شهر حلب فاصله دارد.
پانصد نفر به فرودگاه بین المللی حلب اعزام شدند. آنها که متشکل از نیروهای ارتش سوریه، حزب الله و مبارزان نبل و الزهرا بودند موفق شدند که محاصره فرودگاه حلب را بشکنند و ظرف دو ماه 30 کیلومتر را به تصرف خود در آورند. از این جا به بعد در برابرشان دو انتخاب بود: فتح راه از فرودگاه تا مناطقی که حکومت در حلب و از جبهه غربی بر آنها تسلط دارد. یا بریدن راه طولانی از طرف شرقی شهر به سمت نبل و الزهرا. ارتش، حزب الله و ایرانی ها راه غربی را انتخاب کردند برای این که کوتاه است و امکان کنترل آن آسان تر است. و به این ترتیب به سمت الراموسه – سیف الدوله – الحمدانیه پیشروی کردند و توانستند راه را ظرف سه ماه فتح کنند. حکومت چندان تمایلی به فتح راه دوم به دلیل سختی مسئولیت آن نداشت و از این می ترسید که متحمل هزینه های سنگین شود برای این که نتایج آن تضمین شده نبود. اما ایرانی ها و حزب الله بر فتح این راه اصرار کردند و طرح را به طور کامل به اجرا رساندند. مسئولیت ارتش سوریه فقط محدود به رساندن مهمات به نیروهای تهاجمی است. در این میان نزدیک به هزار مبارز از نبل و الزهرا رسیدند. و این نیروها توانستند بر این مناطق مسلط شوند: تیاره در شرق حلب و النقارین در جبهه شمال شرقی با عبور از البریج و زندان مرکزی حلب و الشیخ نجار؛ تا این که درگیری های شدید به حندرات (شمال حلب) رسید و در روزهای اول عید قربان توانستند بر آن مسلط شوند. نیروهای حکومت سوریه نتوانستند به سمت حریتان پیشروی کنند برای این که مخالفان به شکل محکمی از این شهر نگهبانی می کنند و یکی از مهمترین پناهگاه های مخالفان در اطراف یا ریف حلب محسوب می شود. این شهر به مثابه دوما برای دمشق است.
ایرانی ها توانستند طرح را تعدیل کنند و پیشروی ها به سمت شمال آغاز شد و به این ترتیب نیروهای بشار اسد توانستند بر سیفان و دویر دو شهری که تنها شش کیلومتر از نبل و الزهرا فاصله دارند، مسلط شوند. الآن هزاران نفر از اهالی نبل و الزهرا و "گردان ابوالفضل العباس" و "حزب الله" در نقطه ای موسوم به "سه راهی" جمع شده اند تا حمله ای را به شهر استراتژیک باشکوی انجام دهند. تسلط بر باشکوی به این معنا است که راه به نبل و الزهرا عملا باز شود و محاصره این دو شهر کاملا شکسته شود. در این صورت برای نیروهای وابسته به حکومت سوریه جایی جز روستای بیانون باقی نمی ماند که آن هم عملا از لحاظ نظامی بعد از تسلط بر باشکوی سقوط کرده محسوب خواهد شد، چرا که از لحاظ جغرافیایی باشکوی از آن مرتفع تر است و به طور کامل بر آن اشراف دارد. کما این که رسیدن به نبل و الزهرا به معنای بستن کامل راه بین المللی به حلب است. اما مساله ای که می تواند برای مخالفان بسیار گران تمام شود و چه بسا کار آنها را تمام کند محاصره گردان های مخالفان موجود در حلب است که به این ترتیب همه کمک های امدادی آنها قطع خواهد شد و توانایی هایشان تحلیل خواهد رفت. در این صورت حکومت سوریه می تواند سناریوی حمص قدیم را تکرار کند و نیرهای مسلح را مجبور کند یا تسلیم شوند یا عقب نشینی کنند. اگر راه فرودگاه بین المللی حلب تا نبل و الزهرا فتح شود یعنی این که حکومت سوریه و ایرانی ها توانسته اند گردان های نظامی مخالفان را در داخل حلب از چهار طرف محاصره کنند.
سناریوهای پیش روی مخالفان
مخالفان از ترس مخاطراتی که گریبانگیرشان است، نیروهای بسیاری را از مناطق مختلف آورده اند. آنها خود را آماده حملات گسترده به حندرات کرده اند و نیروهای خود را در باشکوی تقویت کرده اند، همچنین جبهه جدیدی را از جبهه غربی حلب از ناحیه جمعیة الزهرا باز کرده اند. این منطقه سپری برای نیروهای طرفدار نظام محسوب می شود. جمعیت الزهرا شامل ساختمان سازمان امنیت هوایی و بیش از 10 پست بازرسی وابسته به شاخه امنیت نظامی و امنیت ملی کشور می شود. هدف از انجام این عملیات زدن ضربه شدید به حکومت در این نقطه و تاخیر در پیشروی آنها به سمت نبل و الزهرا و کاهش فشارها از جبهه باشکوی است. اما از جهت بیانون که به نبل و الزهرا نزدیک تر است، "جبهه النصره" و "جبهه الاسلامیه" حمله قدرتمندی را به این دو شهر طرفدار حکومت اسد انجام داده اند و توانسته اند بر منطقه المعامل مسلط شوند، در حالی که درگیری های شدیدی نیز برای تسلط به نقطه استراتژیک "جمعیت الجود" آغاز شده تا راه بین المللی ترکیه به حلب باز شود، این نقطه از لحاظ جغرافیایی و از جهت غربی یک راه بین المللی در نقطه مرتفع محسوب می شود و بر نبل و الزهرا تسلط دارد و تقریبا به طور کامل بر آن مشرف است. چند روزی است که جبهه النصره شمار بسیاری خودروی بمب گذاری شده برای حمله به "جمعیت الجود" منفجر کرده و آتش بارهای خود را گسیل داشته است. که البته افراد مسلح نبل و الزهرا هوشیار شدند و قبل از رسیدن آنها به این منطقه در 300 متری آنها اقدام به بمباران آنها کردند و آنها را به عقب راندند. حجم خودروهای بمب گذاری شده به اندازه ای بود که نزدیک به 15 نفر کشته شدند و شش ساختمان وابسته به خط اول دفاعی در جمعیت الجود به طور کامل ویران شدند. تخمین زده می شود که خط اول دفاعی در این منطقه نزدیک به 30 ساختمان داشته باشد.  
بنابر این رقابت و تلاش برای تسلط بر این منطقه بسیار شدید است، حکومت سوریه و متحدان ایرانی آنها می خواهند که باشکوی را هر چه سریع تر بگیرند تا در سریع ترین زمان ممکن راه به نبل و الزهرا باز شود تا به این ترتیب بتوانند حلب را به طور کامل محاصره کنند. در حالی که گردان های مخالف می خواهند که نبل و الزهرا سقوط کنند قبل از آن که ارتش سوریه بتواند بر باشکوی مسلط شود تا به این ترتیب راه بین المللی باز شود و طرح محاصره شکست بخورد. برای همین از شهروندان بی گناه در نبل و الزهرا به عنوان یک برگه فشار برای مجبور ساختن نیروهای وابسته به نظام برای عقب نشینی یا قبول یک معامله استفاه می کنند.
درگیری های حلب بر اساس منطق نظامی هر دو طرف درگیری قصه مرگ و زندگی است، کدام یک از نیروهای دو طرف می توانند ظرف روزهای آینده کار را تمام کنند؟ در این میان بسیاری بر این اعتقادند که این درگیری ابعاد استراتژیک بسیار بزرگی دارد که می تواند بر ابعاد محلی و منطقه ای و بین المللی و ارتباطش با آینده شهر حلب در هر حالت یا معامله احتمالی ای تاثیر بگذارد....