۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

نامه همسر عباس بزدان پناه به حسن روحانی و جواد ظریف و جوابیه با بازجویان اطلاعات سپاه

در پی درج خبری در سایت تسنیم وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران و برچسب های نا همگون به عباس یزدان پناه که مدتی پیش در امارات متحده عربی پیرو پرونده مهدی هاشمی رفسنجانی ربوده شده و کماکان از واقعیت رفته بر او خبری نیست همسر آقای یزدان پناه در جوابیه ای در صفحه فیسبوک خود مطالب زیر را انتشار داده اند و از آقایان حسن روحانی و محمد جواد ظریف خواسته اند در اینخصوص جواب قانع کننده ای برای تسلای بازماندگان این جنایت ارسال نمایند.



متن نوشته شده خانم یزدان پناه


.... و باز قصه پر غصه ما و نمك و زخم و ... برهوت انصاف و رحم!
امروز بازجويان بى رحم و كينه توز عباس، كه جان ستانده او هم آرامشان نكرد، نمايشى ديگر از بى وجدانى و بى تعهدى خود به انسانيت و اخلاق را در معرض ديد قرار دادند و با استعانت از همكاران خود در خبرگزارى تسنيم و البته سپاه پاسداران، فيلمى از اعترافات اجبارى او در سال ١٣٧٢ را كه تنها در اختيار آنان بوده است به نمايش گذاردند و يكبار ديگر دستمايه اى براى لجن پراكنى فرومايگانى فراهم آوردند كه تعفن بد دلى شان فضاى جامعه را آكنده نموده است.
اطمينان به قضاوت مردم دارم و همه ميدانيم كه دل و ديدگان ايرانيان پر است از اين روشهاى پست و حناهاى بى رنگ اين جماعت و نمايشهاى مضحك و اعترافات از سر اجبار و شكنجه قربانيان ناچار و بى دفاع!
بارى در اينجا قصد پرداختن به ماهيت بى مايه و سرشار از افتراى اين نمايش كثيف را ندارم و آنرا واگذار ميكنم براى فرصتى ديگر.
در مورد بازجويان و انگيزه كسانى كه به اين توهمات دامن مى زنند هم فعلا سخنى نمى گويم و تأسف عميق اين انسانهاى بيمار را درك ميكنم از اينكه به هر تقدير نتوانستند عباس را زنده به شكنجه گاه برسانندو سريال نمايشى اعترافات را كامل كنند و از اين رهگذر تسويه حساب هاى سياسى شان را با رقيب سامان دهند.
امروز روى سخنم، دولت تدبير و اميد است،
دولتمردانى كه در اين دو سال هر چه به تدبيرشان بيشتر اميد بستم، مأيوس تر شدم
خطابم به رئيس دولتى است كه تصادفا سرهنگ نيست و حقوقدان است!
آقاى دكتر روحانى،
نزديك به دو سال از ربوده شدن همسرم گذشته است!
دو سال وحشتناك و طولانى كه لحظه لحظه هايش را من و فرزندانم ترسيده ايم، گريسته ايم، لرزيده ايم، التماس كرده ايم، تهديد شده ايم، آواره شده ايم و...... خون دل خورده ايم،
و دريغ از يك اقدام مسئولانه از سوى دولتى كه بناست حامى و پشتيبان شهروندانش باشد!
عباس يزدانپناه يزدى يك ايرانى بود!
و اين حق مسلم او بود كه دست كم در قبال جانش و سرنوشت تاريكش اقدامى كنيد، پاسخى دهيد، قدمى برداريد، مسئوليت و لياقتى از خود نشان دهيد!
آقاى دكتر ظريف!
متأسفم كه بگويم به رغم دادخواهى ملتمسانه از شخص شما! و باز به رغم جلسات گوناگون شما و همكارانتان با دولتهاى مرتبط، از هر درى سخنى به ميان آورديد به جز سرنوشت شهروند ايرانى خود! كور و كر نمايش دادن خود بارى از مسئوليت شما كم نميكند!
ربايندگان و قاتلان عباس كه هويتشان از همان آغاز براى شما معلوم بوده است و اطلاعاتشان به دفعات به اطلاع شخص شما رسيده است، در پايتخت، راست قامت پرسه ميزنند و پاداش آدم ربايى شان را به تفاخر خرج ميكنن و دريغ از بازخواستى، سؤالى، كيفرى و عدالتى!
شرمتان باد اگر برايتان تفاوتى ندارد كه من بعنوان يك مادر زخم خورده ايرانى و دو فرزند بى گناه و معصومم، پناه و امنيت را به التماس از كشورهاى ديگر طلب كنم و حقوق اوليه خود را از هر كس و ناكسى دريوزگى كنم!
بى تفاوتى تا به كى؟
اين سكوت مرگبار ريشه در چه قاموسى دارد؟ وجدان و غيرتتان كجاست؟
دست كم اگر وجدانى هم نيست ظاهر را رعايت كنيد و تظاهر كنيد جان شهروندانتان هم قدر جان شهروندان عقب مانده ترين ممالك هست! اجراى عدالت و احقاق حق پيش كش!
عباس يزدانپناه يزدى قربانى بازى هاى كثيف سياسى شد و تنها جرم او اين بود كه دوست مهدى هاشمى بود و جانش در قبال اين دوستى فدا شد!
وگرنه كيست كه نداند قيمت مشاور بازرگانى بودن و تجارت كردن، جان نيست.

۱ نظر: